نقش مستشرقان

 مستشرقین عموم مسائل اسلامی را مطالعه کرده‌اند. حوزه‌های فعالیت آنان برای شناخت اسلام به روش‌های گوناگون دسته‌بندی شده است. این تقسیم‌بندی بر‌ اساس اهمیت حوزۀ فعالیت و سپس فراوانی آثار پدید آمده، در چندین محور از جمله: قرآن کریم، زندگانی پیامبر(ص)، فلسفه، فرق و مذاهب اسلامی، زبان عربی، تاریخ، علم و تمدن اسلامی، جغرافیا و… شکل گرفته است. آثار پدید آمده از سوی مستشرقان در این حوزه‌ها از نظر سیر تاریخی، کشور و منطقه جغرافیایی که اثر در آن پدید آمده است، از نظر عمق و دقت و دور بودن از برداشت‌های نادرست درباره اسلام در یک سطح  قرار ندارند. در نگاهی کلی می‌توان گفت برخی از مولفان این آثار به احیای آثار مسلمانان از طریق تصحیح نسخ خطی همت گماشته و برخی دیگر از طریق ترجمۀ این آثار به زبان‌های اروپایی به شناساندن میراث مسلمین به غرب مدد رسانده‌اند و برخی دیگر از طریق تالیف آثاری جدید، به تحقیق و بررسی جنبه‌های مختلف حیات اجتماعی و فرهنگی مسلمانان پرداخته‌اند. دسته اخیر، یعنی مستشرقان که تالیفات آنان گاه مبتنی بر برداشت‌های نادرست از اسلام است، بیش از دو دسته دیگر نیازمند نقد و بررسی است:

کتابی تحت عنوان “مستشرقان” که سفرنامه سرزمین‌های عربی و پارسی و هند است. این دست کتب، فراوان نگاشته شده است و صدها سال است که به دست مردم جهان میرسد.

تمدن اسلامی تحت استعمار

هنر و معماری یک تمدن و تجسد فیزیکی و ادبیات مربوط به آن، ارتباط نزدیکی با شخصیت و حس و حال مردم آن تمدن دارد. جامعه مسلمانان، اگرچه نژادهای گوناگون را در جغرافیای وسیع در میان می‌گیرد؛ طی یک هزاره شبکه‌ای از فرهنگ‌ها ایجاد و حفظ کرده که می‌توان سرجمع آن را تمدن اسلامی نامید. از صدر اسلام، گرایش جامعیت‌گرای ملت‌های مسلمان موجب می‌شد که به راحتی از دیگران بیاموزند؛ و دانش و هنجارهایی که از نوکیشان یا فتوحات‌شان به دست آورده بودند را در هم بیامیزند. در گذر زمان هم هسته تمدن‌هایشان کماکان ریشه در اسلام داشته و مرتب از اسلام و شاخه های پر شمار فکری و فلسفی آن تغذیه میشده است. تاریخ شاهد این مدعاست و میتوان این انرژی خلاقانه تمدن مسلمین را در موزه‌ها یا بناهای تاریخی آنان در سراسر جهان مشاهده کرد. اما در اواخر قرن نوزدهم مردم مسلمان تاریخ خود را فراموش کرده و در هویت اصیل خود دچار شک و سردرگمی شدند. آن‌ها که در حالات متعددِ استعمار سیاسی و ذهنی گرفتار بودند، خود را با نوستالژی ناشی از خاطرات گنگ و کمرنگشان درباره گذشته دور و اغلب بی‌ربط، یا با مقادیر زیادی اجتناب و حسادت ناشی از تاریخ و انسان‌شناسی نهادهای معتبر اروپایی، یا سفرنامه‌های دیپلمات‌ها و محققانشان میشناختند. این نقاشی‌های مستشرقان، آلبوم‌های عکس، تصویرنامه ‌های پر از اظهار‌‌‌‌‌‌‌‌نظر و ترجمه‌های پر از تفسیر و دخالت بود که طبقات متوسط در حال ظهور اروپایی را به خود جلب می‌کرد و تصویر مسلمانان و اسلام را در ذهنشان متبلور میساخت. به دلیل تسلط هر‌روز بیشتر غرب بر شرق مسلمان، تصویر قدرتمندان دربارۀ شکست‌خوردگان به تدریج به تصویری که خودِ شکست‌خوردگان از خود داشتند بدل شد.

اتللو و دزدمونا ماری کولین روغن روی بوم
اتللو و دزدمونا ۱۸۲۹ – الکساندر-ماری کولین – روغن روی بوم  – این مجموعه که از مجموعه دائمی NOMA گرفته شده است ، به سایه های ظلم ، نژادپرستی و درک فرهنگی سطحی در نقاشی ها ، عکس ها و هنرهای تزئینی شرق شناسان قرن ۱۹ پرداخته است.

۳۰۰ سال تلاش غرب

تکانه‌های مطالعات شرق شناسی که به تولید کتاب‌های پرشماری دربارۀ هنر و معماری اسلامی منجر شد؛ از “پاریس” و “لایدن” در قرن هفدهم بود و بعدها در “لایپت زیش”، “آکسفورد” و “کمبریج” ادامه یافت. به این معنی که بیش از ۳۰۰ سال بر روی این مسائل سرمایه‌گذاری و کار شده است. مطالعات کنجکاوی‌محور قوم “محمد” و “محمدانیسم” در مقایسه و تقابل با “عیسی‌مسیح” و “مسیحیت” به تدریج به موضوعی موسوم به مطالعات اسلامی تبدیل شد. در اواسط قرن نوزدهم، آثار مرجع و ترجمه‌های مهمی مانند “شاهنامه فردوسی” هفت جلدی، “فرهنگ لغات و واژه‌نامه های قرآن”، “قاموس عربی – انگلیسی”، “تاریخ طبری”، “تاریخ الرسل و ملوک”، “مقدمه ابن‌خلدون” ترجمه شدند و دانشگاهیان و فرهیختگان به آنان علاقه نشان دادند. در اوایل قرن نوزدهم کتاب‌های متعددی دربارۀ هنر و معماری‌اسلامی توسط نویسندگان غربی تهیه و تنظیم شد. اما این نوشته‌ها و تحقیقات در واقع متون اسلامی را به غرب معرفی کرده و نظریات اروپایی نقد تاریخی و فرهنگی را به مطالعات تاریخ اسلام افزوده است. نتیجتاً آنچه شرق به غرب صادر کرده فرهنگ هزار و اندی ساله اسلامی و تمدن چندین هزارسالۀ شرقی است و آنچه آنان برای شرق به ارمغان آورده‌اند تفسیرات نادرست با رویکرد تثلیثی است. لذا می‌توان تاثیر هنر و ادبیات شرق مسلمان را موازی با موضوعات مورد علاقه نخبگان مستشرق مشاهده و مطالعه کرد. در این هنر و ادبیات می‌توان فضای تخیلی و رمانتیک و فانتزی شهوانی را به درستی مشاهده کرد. از رمان‌های عاشقانه با فضایی شرقی همچون “لاله‌رخ” گرفته تا “داستان‌های هزار و یک شب” که از سال ۱۷۱۷ تا ۱۸۴۱، ۳ بار توسط ۳ نویسندۀ گوناگون به رشتۀ تحریر درآمده و چاپ و ترجمه گردیده تا نقاشی‌های افسانه‌ای شرقی، از “رباعیات خیام” بگیر تا برخی کتاب‌های رمان از نویسندگان بزرگ و مشهوری همچون “ویکتور هوگو”. پس داستان‌های اصطلاحاً شرقی با تخیلات و برداشتها و توصیفات غربی‌ها به خورد جهان و ملل مسلمان داده شده است.

قصه های هزار و یک شب
قصه‌های هزار و یک شب در سیرک ها دیده می‌شود

در ادامه، این تخیلات و توصیفات بر بسیاری از هنرمندان و معماران اثرگذار بوده است. چنان‌که در غرب نیز از همین تخیلات دربارۀ هندوستان، ایران، مصر، ترکیه، و… الهام گرفته شده. لذا دیده میشود در انگلستان بعضی امارت‌ها و سکونت‌گاه‌ها از داستان‌های موسوم به شرق نشانی دارند. به طوری که تعداد زیادی از خانه‌ها و کاخ‌های انگلیسی “اتاق عربی” داشته‌اند.

دکور عربی

ایجاد نگاه نامتعادل

در واقع باید متوجه بود که این‌ها به عنوان منبعی برای ساخت و تاکید بر نمونه‌های کلیشه‌های شرق مسلمان به‌کار گرفته شدند. یک نگاه نامتعادل از غرب به دنیای شرق و اسلام موجب شکل‌گیری عکس‌ها، نقاشی‌ها، لیتوگراف‌ها و کتاب‌هایی شده که دنیای اسلام را یک دنیای مغلوب و ویرانه نمایش میدهد! در واقع اسلام، از نگاه مغرب‌زمین یک تمدن مغلوب است. شرق مسلمان طی ۳۰۰ سال، به گونه‌ای در مغرب‌زمین تصویرسازی ‌شده است؛ که هرچیزی که با صفت خوب در اروپا ارائه می‌شد و نویدبخش بود، در شرق غائب بوده است. این دنیای شرقیِ ساخته شده توسط امپریالیسمِ استعماری، دنیایی است که میبایست مطابق با برنامۀ سیاسی و خیالی نویسنده‌ها و نقاشان و فیلم‌سازان، ویران و بازسازی می‌شده است.

بادیه نشینانان عرب

در چنین آثاری، شرق مسلمان به صورت سندرمی تصور و توصیف شده که درمان آشکار و طبیعی‌اش اروپای پس‌از روشنگری است. به طور مثال نویسنده‌ای به اسم “مارچ فیلیپس” در اوایل سده نوزدهم میلادی کتابی به عنوان “دستاوردهای بشر” نوشته است. در این کتاب فصلی وجود دارد با نام “اعراب در معماری” که سعی شده معماری عربی را به شخصیت اعراب مرتبط بداند. به این معنی که امپریالیسم دوست دارد از اعراب و دین آن‌ها چنین دیدی به جهان نشان داده شود. لذا این نژاد را به عنوان انرژی مهیبی آمیخته با ناپایداری معرفی می‌کند که تمام اقداماتش با همین ترکیب فرمول‌بندی شده است. جنگ آنها، علم و دانش و تمدنشان، دستاوردهای سریع و ناپایدارشان و به گواهی ساختمان‌هایشان (در صورتی که تصور کنیم همۀ اعراب بادیه‌نشین هستند) نفرتشان از تمامی فورم‌های استوار و پایدار، همچون کمان‌های مدور در دستهاشان، ناتوانی آن‌ها در ساخت، گرایششان به امور خیالی و بوالهوسانه، فورم‌های ساختاری ساختمان‌های اعراب، خصوصیات نژادی در تصویرشان است. چهره مهیبی که از مسلمانان و اعراب ساخته شده بود، در راستای به منسۀ ظهور رساندن اهداف استعمارگران، با ایجاد فرقه وهابیت توسط خود آنان در عربستان و بسط و حمایت آن در منطقه، اهداف استعماری‌شان را در جهان و شرق مسلمان، کمابیش به اجرا دراورد. حال تصور کنید قشر متوسط جهان غرب که به درستی ایران را نمیشناسد و جهانی خیالی از خاورمیانه مسلمان در نظر دارند، جهان اسلام و جهان عرب را یکی میدانند؛ و تمام مردم این خطه را در دسته جنگجویان بدوی قرار میدهند.

غرب برای ساخت داعش لااقل ۳۰۰ سال تلاش و فرهنگ‌سازی کرد

قدرت امپریالیسم که خود را به صورت فرهنگ نشان میدهد، آنچه را که محکوم کرده و به دستۀ “دیگران” میفرستد تا حد کاریکاتور تنزل میدهد. شرقِ مسلمانِ غریب و نامتعارفِ خیالیِ عقب مانده، حتی نمادها و آئین‌ها و عبادات مذهبی‌اش هم در فیلم‌های سینمایی و در معماری سینماها به سخره گرفته شده است. مثلا سیرک‌های امریکایی “افسانه‌های هزار و یک‌شب” را به نمایش میگذارند. یا آئین “حج” را در فیلم‌هایشان به صورت قوم عقب‌ماندۀ “بربر” نمایش میدهند!! (پوستر استروبریج ۱۸۹۳) ولی تکنولوژی خودشان را در نمایشگاه‌های بین‌المللی به نمایش میگذاشته اند. حال اینکه در گذشته مسلمینِ شرقی با لباس‌های سنتی و بومی به انظار میامدند. (تقابل سنت و تکنولوژی) جالب اینجاست که این دو از تماشای یکدیگر به هیجان میامدند. اما بالاخره روزی نقدهایی هم از دل این خیالات و اوهام سر براورد و نویسندگان و نقادانی یافت شدند که این شیوۀ شرق ‌شناسی و اسلام‌شناسی را مورد پرسش قرار دادند. طبیعیست غربی‌هایی که قرن‌ها چنین توطئه‌هایی را برای ملل ثروتمند و متمدنِ مسلمان پایه‌ریزی کرده بودند، در ادامۀ دکترین‌ها و استراتژی‌های خود، تاکتیک‌های دیگری را پیاده نمودند که آن چیزی نبود غیر از تهاجمات گسترد و بی‌امان فرهنگی بر ضد ملل مسلمان در خارج و داخل ممالک آنها. به گونه ای که همگان و خود مسلمانان باور کنند، هیچ نداشته‌اند و هیچ نبوده‌اند؛ و گذشته آنها فرهنگ و تمدن و عقبه ملی نیست؛ بلکه ارتجاع و عقب‌ماندگی است. این مهم امروزه از طریق انواع و اقسام رسانه‌ها از جمله سینما و تلوزیون و مجلات و شبکه‌های اجتماعی رخ میدهد. چنین فرایند تحمیق‌گرانه‌ای نقش بسیار مهمی در جنگ نرم بر ضد ملت‌های مظلوم مسلمان، برای استعمار آنان ایفا کرده است. با توجه به این تاریخچه، جامعه‌ای که بتواند با وجود تمامی تهاجمات و آسیب‌های فرهنگی، همچنان عقبه و تمدن خود را نگهداری و حفظ نماید، و با تکیه بر آنچه داشته و پایه‌هایش را دارد، زایش فکری و علمی و فرهنگی پدید بیاورد، خود را از بلیّاتی که مستکبران و استعمارگران برایش ترتیب داده اند، حفظ خواهد نمود.

فهرست منابع

حیدر ، سید گلزار . (۱۹۹۹) . مقدمه چاپ دوم حس وحدت . (نویسندگان: نادر اردلان و لاله بختیار) . (مترجمان: ونداد جلیلی و احسان طایفه) موسسۀ علمی پژوهشی معمار

کانال جریان‌شناسی فکری، فرهنگی

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *